چند روزه که احساس میکنم ...
یه مشکلی هست
یه مشکل بزرگ که نمیتونم حلش کنم
نمیتونم عادی باشم و بخندم و به برنامه هایی که برای خودم ریخته بودم برسم.
گردنم تحمل سنگینی سرم رو نداره
احساس میکنم انگشتای دستم اضافی هستن و می خوام جداشون کنم.
آخه اونا هم سنگینی میکنن.
چشمام متمرکز نمیشن.
نمیتونم به چیزی فکر کنم.دلم میخواد گریه کنم.
عصبی و بد اخلاق شدم.
آخه یه مشکلی هست.
دلم برااااات تنگ شده!
شوهر کنی خوب خوب میشی آبجی.
سلام
من هم یه بار همچین مشکلی داشتم
با رمان خودمو بهتر کردم
می تونی امتحان کنی
زوربای یونانی یا وداع با اسلحه
نمی دونم
خوشحال میشم خبرشو بهم بدی
برخی تو
قهرمان فراموش شده
سلام
مرسی
تنها چیزی که همه آدما توش مشترکن تفاوته
و تنها چیزیه که آدم رو به کمال میرسونه
تو از دنیای من چیا فهمیدی
میشه بپرسم ؟
خوشحال میشم
برخی تو
قهرمان فراموش شده
سلام
وقتی داری فراموش میشی کاری نمی کنی
چون وقتی می فهمی که دیگه دیر شده
اما اون موقع خیلی کارا میشه کرد
مثلا میشه عاشق شد
برای عشق جنگید
اما نه طلب عشق ز هر بی سر و پایی کرد
غرور
تنها چیزیه که هرگز از یه قهرمان گرفته نمیشه
برخی تو
قهرمان فراموش شده
سلام
چرا
جمله بندیتون خیلی هم عالی بود
مس حرف زدنتون کاملا شیوا بود
چرا فکر می کنی دنیاهامون از هم دوره
می دونستی که منی که اینجا هستم با منی که بیرون هستم کاملا فرق داره ؟
پس اینجوری نگو
اما میخوام با دنیات آشنا بشم
برخی تو
قهرمان فراموش شده
سلام
بابا خدا را شکر کن یه مشکل داری...سعی کن مشکلت مشکلات نشه ..من شمارا در دله وبلاگم جا دادم و برای همیشه هستید..راستی امیدوارم مشکلت حل بشه راستش شاید با یه چیزه تنوع یا یک تحول مشکله شما را حل کنه نمیدونم ولی امیدوارم
دوست خوب من شاد باش...
چرا که نه
پس با اجازه لینکتو میذارم
مرسی
برخی تو
قهرمان فراموش شده
سلام
ممنون
بارونو دوست دارم هنوز
چون تو رو یادم میاره
نمی دونم
شاید جای قشنگی باشه
اما حسش آدمو اذیت می کنه
من بهترین خاطراتم تو پاییز و زمستون
و بدترینش تو بهار بوده
برخی تو
قهرمان فراموش شده