هوای تازه

 

احساس می کنم سقف اتاقم  کوتاهتر شده.

آبی تیره دیوار ها به سیاهی میزنه.

شلوغی اتاق داره اذیتم میکنه.

نور سفید تو چشمم میزنه. ترجیح میدم تو تاریکی بشینم.

عروسک های کوچیک روی کامپیوتر بهم زل زدن

یکی یکی برشون میدارم و میزارمشون تو کشو.

خوب این بیچاره هارو بزارم یه جا که نبینمشون افکارم  و

 احساس هام رو تو کدوم کشو بزارم؟!!یه حسی بهم میگه وقتش

 رسیده  که د فنشون کنم.

به هوای تازه احتیاج دارم!

نظرات 11 + ارسال نظر
محسن جمعه 5 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 05:37 ب.ظ http://lovesky.blogsky.com

حس خوبیه موفق باشی.

همفری بوگارت یکشنبه 7 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 01:45 ق.ظ

نفس عمق لطفا

خزان نوشت یکشنبه 7 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 06:04 ب.ظ http://chayesabz.blogsky.com/

به دنبال این تازگی بگرد. اخرین راه نجات است!

شب نویس دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 07:15 ق.ظ http://shabnevis.com

داره سخت میگذره نه؟ روی یه موضوعی تمرکز کن. مثلا علاقمند شدن به یه نفر. همینطوری. بدون عشق و عاشقی که عواقب نداشت باشه. مثلا شناختنش. من قراره در زندگی بعدیم روانپزشک بشم.

رحمت دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:26 ق.ظ http://www.loolian.blogsky.com

با دفن عروسکها محالفم !
با تمام وجود این احساس رو درک می کنم........!

شب نویس دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 01:13 ب.ظ http://shabnevis.com

آدما همشون بی حوصله شدند. ولی همیشه جذابیت آشنایی ویه نگاه تازه برای همه جالبه. حالا آینده نگریشه که کمی همه چیزو سخت میکنه. ولی خب کمی خودآگاهی لازمه که آدم بعدش حسرت انرژی از دست رفته ش رو نخوره. والا که همه میان و میرن. عین زندگی. ایمیلمم براتون گذاشتم.

ستایش دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 06:54 ب.ظ http://farofu.blogfa.com

آخ آخ.... من میمیرم واسه این حس که میگه:باید دفنش کنی. ببین توصیه میکنم عمیقا به این حست احترام بزار... اون شبی که این حس بهم دست داد نشستم هر چی تو دلم بود واسه خودم نوشتم... بدی ها رو جمع زدم.. و خوبی ها رو... و بعد تفاضل این 2 تا... بدیها غالب بود.. به صورت بسیار منطقی احساسم قانع شد .... و تشییع جنازه ای باشکوه

فرنگیس دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:32 ب.ظ http://www.mahfarang.blogfa.com

منم از نور گریزون شدم .بد بختی اینه که اگه دفنشونم کنی شب ها به خوابت میاد

[ بدون نام ] سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 08:33 ب.ظ

اره فکر کنم کشیدن یه نفس عمیق اونم تو هوای تازه خیلی موثر باشه.باید زودتر از اینا دفنشون می کردی و دوباره شروع میکردی.الانم دیر نیست باید عجله کنی

سکوت دیوار چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:32 ق.ظ http://www.wall.blogsky.com

سلام
آخ که گفتی هوای تازه....
احساس ها تو تو کشویی بزار که هر وقت خواستی به راحتی نتونی پیداشون کنی چون احساس بر فکر صحیح غلبه می کنه و جلوی فکر کردن خوب را می یگیره..
راستش من زیاد نیستم که بتونم بیام ...من ۴ روز دانشگاهم...پس از نیومدنم ناراحت نشو......

شاد باشی..

AG چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 04:11 ق.ظ http://ag1987.blogfa.com/

سلام عزیزم
خوبی؟
بی معرفت دیگه به ما سر نمیزنی، آپ میکنی خبر نمیدی
باشه دیگه
پستت مثل همیشه خیلی قشنگ بود
من هم آپ کردم
خوشحال میشم اسم قشنگت زینت بخش کامنتهام باشه
منتظرتم گلم
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد