این چه بدبختیه آخه؟؟؟!!!!!!!!!

نمیدونم چرا ساعت از 12 شب که رد میشه من می...نم توی نقاشی هام.

الانم یه مدتیه فقط همون 12 به بعد وقت دارم واسه کار کردن!!!

استاد گرامی هم هفته پیش کلی دست نوازش به سرم کشید با

 این مضمون که هفته دیگه بدون کار نیا سر کلاس!

حالا من چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 پ.ن1: منظور ازدست نوازش همون پشت دستی و پیچاندن گوش

 و تو سری و اخم و دادو بیداد میباشد!!!!

پ.ن 2: من اصولا بچه مودبی هستم و نمیتونم اون کلمه ای که

 سه تا نقطه داره رو بنویسم!      

نظرات 22 + ارسال نظر
خزان نوشت دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:39 ب.ظ http://chayesabz.blogsky.com/

اولآ
اره! اینجوریه؟ تو که گفتیش دیگه سه نقطه نمی خواست :دی
حالا نقاشی چی می کشی؟

ری را دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:06 ب.ظ http://www.rirayeheshgh.blogsky.com


سلام

دوست عزیز وبلاگ نویسم خسته نباشید...واقعا وبلاگ زیبا و نوشته های جالبی دارید از این رو خوشحال میشم به کلبه ی محقر و کوچک منم یه سری بزنید و من رو هم با حضورتون خوشحال و مستفید کنید.

بای

رحمت دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:40 ب.ظ http://www.lulian.blogfa.com

دلیل داره عزیز من دلیل !!!!!!!!!!!

خوب به جای اینهمه علامت تعجب دلیلش و میگفتی؟؟!!!!!!

نگین دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:22 ب.ظ http://sayetarik.blogsky.com/

تو هر طوری که کار کنی قشنگه!ایندفه هم خودم به خدمت استاد جونت میرسم که دیگه دست نوازش رو سرت نکشه!

همفری بوگارت سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:13 ق.ظ

چون کار اضافه والکی زیاد داری

مهدی سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1385 ساعت 07:40 ق.ظ http://mehdi22.blogfa.com

پس رشتت نقاشیه
خوبه...ایشالا که به اون اندازه برسی تا با مشت بکوبی تو پوز پیکاسو.
من برات دعا میکنم.
نیشششش

ترانه سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:09 ق.ظ

(روزی به عقب نگاه می کنید و به آنچه فبلاّ گریه دار بود،می خندید.)
آنتونی رابینز
عزیزم تو که می دونی ، استادجونمون عادتشه.اون از این دستای محبت به سر همه کشیده.
نوشته هات خیلی قشنگن گلم.

واای. تو کجا اینجا کجا؟!!! خبر میدادی گاوی. گوسفندی. شتری. مرغی .یه چیزی بلاخره برات میکشتیم!!!حسابی سورپریز شدما!!!!

فرنگیس سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:01 ب.ظ http://www.mahfarang.blogfa.com

ای بابا محفل خودمونیه!! راحت باش.
نقاشی هم اخه مگه دقیقه نود میشه؟

[ بدون نام ] سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:53 ب.ظ http://www.wall.blogsky.com

سلام
این ... عجب چیزه...می شه ازش هر برداشتی کرد..

ستایش چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:39 ب.ظ http://farofu.blogfa.com

آخر شب کار کردن مزه خودش رو داره...
سعی کن با یک موزیک لایت بشینی پاش... حتما خوب می شه.... بی ادبی هم نمیشه

انارام چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:52 ب.ظ http://anaram.blogfa.com

نقاشی فقط ۱۲ شب به بعد می شه... من یکی که سر کار دارم کتاب می خونم... آنقدر که تهدیدم کردن... ساعت کارم رو می زارن ۱۲ تا ۴ صبح...
در ضمن کمی... فقط کمی... قربان صدقه رفتن... استاد کاملا جواب می دهد... که حتی بدون کار هم نمره بگیرید...

a10a پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:03 ق.ظ http://asemuoneshab.blogfa.com

چه حس خوبیه وقتی یکی مث خودت با حال و روز خودت پیدا می کنی

ــــــــــــــ
من ۱۲ به بعد ادامه کارمو با قلم موی ساختمون رنگ می کنم که زودتر تموم شه

یه خورده هم آب می بندم روش ((:

ـــــــــــــــ
ولی خودمونیم فریناز
اینقدر به کارم عشق دارم که نمی تونم از کارم بزنم و براش کم بزارم ....

ورونیکا پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:21 ب.ظ http://veronika.blogsky.com

آخی چه تفاهمی تو هم مثه من نقاشی :)!
با این تفاوت که من سه چهار ساله که فرصت نکردم که قلم دستم بگیرم !

پیام جمعه 29 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:10 ب.ظ http://www.payamsn.persianblog.com/

سلام.همه کیف وبلاگ به نوشتن ۳ نقطه هاست.امیدوارم که کارهاتون سبک تر باشه تا به ۳ نقطه دچار نشین

خزان نوشت جمعه 29 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:55 ب.ظ

الان ساعت چنده؟

مسعود یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 08:39 ق.ظ http://mmvdz.blogfa.com

منم که نمی دونم اون نقطه چینت چی بود.......

میلاد یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 04:39 ب.ظ http://roomer.blogfa.com

یک نکته ای را می دانی ؟ به نظر من تابلو یا طرحی که تو در حال کار کردن بر روی آن هستی ، دنیایی ست که متعلق به توست . و تو آزادی که توی آن ب... نی یا هر کار دیگر که دلت می خواهد . من که همیشه با کارهایم همین گونه برخورد کرده ام و به هیچ کس اجازه ندادم که به دنیایی که در حال ساختن آن هستم تجاوز کند ...
برقرار باشی ...
ضمنا ممنون که به دیدارم آمدی...

[ بدون نام ] یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:18 ب.ظ http://www.wall.blogsky.com

سلام
یه چیزهایی نوشتم ...دوست داشتی بیا..

شهر قرمز دوشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 11:59 ق.ظ http://www.redcity.blogfa.com

سلام از وبت خوشم اومد...
امیدوارم بهم سربزنی...
منتظرتمااااااااااااااااااااااا[گل][گل][گل]

شهر قرمز سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 11:55 ق.ظ http://www.redcity.blogfa.com

سلام امیدوارم حالت خوب باشد...
منظرتو از جمله ی حالا که هیچ کدوم نیستی چیکار میتونی بکنی؟ چه جوری میگی؟ نفهمیدم
خیلی دوست دارم بیشتر باهات آشنا شم...
منتظرتماااااااااااااا

شهر قرمز چهارشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 06:07 ب.ظ http://www.redcity.blogfa.com

سلام.خوشحال شدم بهم سر زدین واقعا از ته دلم میگم از اون ته تهای دلم ...[خجالت]
راستش خیلی از وبتون خوشم اومده .باید شخصیت جالبی داشته باشید اگه ممکنه بیشتر به من سر بزن خوشحال می شم.
به امید دیدار.......................................منتظرتماااااااااااا [گل][گل][گل]

رضا دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:28 ب.ظ

اون موقع ها تا 12 بیدار بودی
الان که ساعت 11 میشه خور...پف....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد