میرم روی پشت بوم خونمون
نفس هام سنگینه
آسمون دوره. دور و دست نیافتنی!
شالی رو که دور خودم پیچیدم و محکم تر مییگیرم تا
مطمئن شم باد رو فقط با صورتم احساس میکنم.
ماه. این همدم همیشگیه من
امشب چه تاریکه.
اما منتظره!
که مثل همیشه ازش تعریف کنم و قربون صدقه اش برم.
تکرار کنم که دوستش دارم! چقدر زیباست. و چقدر بهم آرامش میده!
اما امشب ترجیح میدم
سکوت کنم و فقط نگاش کنم.
گردنم خشک شد!!! به زحمت سعی میکنم حرکتش بدم!
سعی میکنم جهت مخالف قبل بگیرمش. سرم رو کاملن میارم پایین!
یه سوسک زشت و بد قواره جلوی پامه!!!!!
:D
آقا تولدت مبارک
این کادوی ما فراموش نشه خواهشا
اگه ندی. ایشالا سوسک شی
یه طرف ماه ببینی یه طرف سوسک ... تضاد وحشتناکیه اما مجبور بودی ... نه؟ ... وگرنه گردن درد میگرفتی ... درسته؟ ... مثل زندگی میمونه ... گاهی کارهایی رو مجبوریم بکنیم ... چاره ای نیست تا ضرر بیشتری نزنه ...
خوب بعضی وقتا هیچ چیزی زیبایی همیشگی خودشو نداره
سلام
منم یه روزی وقتی دلتنگ می شدم ماه همدمم بود آخه اون منو به یاد یارم مینداخت ولی حالادیگه.....بگذریم.....چه میشه کرد روزگار دیگه.
حالا تو شاید ماه از دستت ناراحت شده و از آسمون برات بلا نازل کرده.
من آپم دوست داشتی بهم سر بزن.
خداحافظ
و اگر سوسک نبود زندگی چیزی کم داشت.
واقعا متن به این رومانتیکی اگه اینجوری تموم نمی د.... چه جوری می تونست تموم بشه..... جیــــــــــــــــــــــــــــــــــغ
گاهی اوقات سوسک هم می تونه زیبا باشه ...
چشم ها را باید شست ... جور دیگر باید دید ...
به روزم ...
بر قرار باشی...
خیلی باحال بود
دلم برای پشت بوم خونتون تنگ شده!دلم برای تو تنگ شده دلم برای ماه هم تنگ شده!دلم واسه ..زندگی تنگ شده!!!!!!!!
سلام وبلاگ با حالی داری
از زندگی هر انچه لیاقتش را د اریم به ما میرسد نه انچه که ارزویش را داریم
تبادل لینک میکنی لینک کن بگو منم لینک میکنم
منتظرم
22 بهمن مبارک باد[گل]
من عشق بازی با ماه رو دوست دارم
ببین چقدر بهت گفتم با سوسکا خوب باش...ببین چقدر رومانتیکن...
ایشالا به پای هم پیر شین...
منم دعوت کنا؟!
سلام.ماه همدم همیشگی .زیبا بود.چه با مزه داشتم وبلاگتون رو می خوندم.شما هم تو وبلاگم بودین
سلامممممممممممممم
خوفی؟؟/
ببخشید که دیر اومدم
حالا چرا آقا گرگه؟؟
امروز میخوام غلط گیری کنم .
ماه تاریک نمیشه . فقط بعضی وقتا ولمون می کنه میره یا یه جا قایم میشه
یه چیز دیگه . عجب سوسکه باحالی داشتین . اومده رو پشتبون چیکار ؟؟؟
البته کلا شعرت قشنگ بود . شعر یعنی تناقض عین حرفای من . منو عفو کنین
به به فریناز خانوم !
چند وقت بود اینجا نیومده بودم ؟ نمیدونم .آخی سوسکه رو بپا لهش نکنی . چی کار داری زشته شاید زن و بچه داشته باشه . بزار بره . نازی فریناز .
چه روزی بود اون روز رو پشت بوم
اون ماشین سفید
اون زنگای ممتد
وای.....
هیچ وقت یادم نمیره