این همون دنده ی چپه!!!!

تا حالا شده

یه روز  صبح که چشماتون و باز میکنید از همه چیز بدتون بیاد

شده یه روز احساس کنید اگه  بتونید همه ی کارایی که دوست دارید

 و بکنید بازم دلتون آروم نمیشه!!

با همه ی اتفاقایی که اطرافتون میفته و همه ی کسایی که دور و

 برتون هستن مشکل داشته باشید.

اونقدر الکی عصبانی باشید که دلتون بخواد به همه حتی خودتون.

مادر و پدر و دوستاتون. آدم های توی خیابون. ماشیناها . گربه ی بیچاره ای

که از جلوتون رد میشه. همه ی صداهای اطراف . هوا. باد. خورشید... خلاصه

همه چیز فحش بدید و بد و بیراه بارشون کنید؟!

هرکی میاد طرفتون فقط داد و بیداد نصیبش بشه؟!!!!

اونوقت همون شب یه مهمونی دعوت باشید که کلی آدم متشخص کنارتون

باشن و به هیچ وجه هم نشه مهمونی رو پیچوند!!!!

بعد تو اون وضعیت که مییخوای سر به تن هیچ کس نباشه مجبور باشی

 لبخند بزنی و آروم باشی و خودت و بخوری و..!! وااای. چقدر وحشتناکه!

دیشب از اون شبا بود !

نظرات 16 + ارسال نظر
بهزاد جمعه 10 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 04:22 ب.ظ http://khattkhatti.persianblog.com

شده ، زیاد هم شده ... یه حس سرد داشتم موقع این شدنها ... خیلی سرد ... شاید هم مثل الان

بهزاد جمعه 10 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 08:14 ب.ظ http://khattkhatti.persianblog.com

فکر میکنی او (من گمشده‌ام) جزو کدوم دسته قرار میگیره ... علت کوچک برای گرم شدن یا علت بزرگ؟ ... خودش که نمیدونه چون علت و معلول ، بی پایه ترین بازی این دنیای سراسر سرماست ... همه چیز خواست خداست ... نه؟ ... سوال همیشگی ... اختیار و انتخاب اشرف مخلوقات ، انسان کجای این شب تیره ایستاده؟ ... سوالهای همیشگی با پاسخهایی تکراری و ذهنی قانع نشده ...
سرت رو درد آورد؟ ... ببخشش

[ بدون نام ] یکشنبه 12 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 11:05 ق.ظ

والا دروغ چرا
نه!!!
تا حالا شده که داغون باشم
ولی مهمونی دعوت نبودم

علی میخی دوشنبه 13 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 07:06 ق.ظ http://www.shshmikh.blogfa.com

زیاد

مسعود سه‌شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 11:41 ق.ظ http://mmvdz.blogfa.com

بهت پیشنهاد می کنم که عمرا در چنین مواقعی با کسی بحث نکنی که اساسی پشیمون میشی!!!

همفری بوگارت سه‌شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 06:53 ب.ظ

اخ که اون روزا از خودمم بدم میاد

[ بدون نام ] چهارشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 09:56 ق.ظ http://www.wall.blogsky.com

سلام
شاید بتونم درکت کنم...
شاید منم دنباله رها شدن از این وضعیت باشم...

هادی چهارشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 02:55 ب.ظ http://www.arosakeshab.blogfa.com

چه جالب ... می گم راستی مهمونی خوش گذشت ؟

هادی چهارشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 02:56 ب.ظ

من به روزم

خزان نوشت پنج‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 12:04 ق.ظ http://chayesabz.blogsky.com/

روزای خوبی نیست. ادم از خودش هم بدش میاد!!!

خزان نوشت جمعه 17 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 12:41 ب.ظ http://chayesabz.blogsky.com/

کجایی دختر؟؟؟

میثم جمعه 17 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 08:55 ب.ظ http://tillers.blogfa.com

سلام
راتستش رو بخوای من بدت از این رو لمس کردم توی مراسم عروسی همچین حالی رو داشتم که البته دلیل داشت.
فریناز جان امیدوارم دفعه بعد که اومدم لبریز از خوشحالی ببینمت.
ترا من چشم در راهم

آزده دوشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 04:02 ب.ظ http://azi-bala.blogfa.com

الاهـــــــــــــــــی
معلومه خیلی بهت سخت گذشته

ستایش دوشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 09:27 ب.ظ

من دنده چپ رو تجربه نکردم تا حالا... ولی چه چیز وحشتناکیه!

هستی پنج‌شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:01 ب.ظ http://delshoodegan.blogsky.com

من وقتی داغونم کلی مهمون واسمون میاد که همشون رو مخ میرن
.............
یا حق

ر دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:48 ب.ظ

ر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد