من و زندگی!

      یه دار خالی از تار و پود.

     بغضی که خیال شکستن نداره!

آفتاب را مـی پرستم

اما آفتاب پرست نیــــــــــــستم!

چقدر سخته وقتی احساس میکنی  تنها راه پر کردن تنهایی هات نوشتنه.

چقدر سخته وقتی میفهمی که دیگه  نوشتن هم آرومت نمیکنه.

چقدر نوشتن سخته  وقتی خسته ای.

چه میشه کرد؟!

یه باغچه پر از رز

یه حوض پر از ماهی

یه حیاط پر از آفتاب

یه آسمون پر از مهتاب

میخوام.

یه اتاق پر از تنهایی

دارم!!

بودن یا نبودن؟!

انقدر نبودنت برام عادت شده که بودن دیگران  عذاب آوره!

هیچ کس منتظر شنیدن هیچ صدایی نیست و من پرم از فریاد!

 

زندگیم رنگ اشک گرفته

وجودم بوی مرگ میده

خسته ام

بیشتر از تمام آدم های خسته ی دنیا.

نمیخوام

نمیخوام

نمیخوام.