میرم روی پشت بوم خونمون
نفس هام سنگینه
آسمون دوره. دور و دست نیافتنی!
شالی رو که دور خودم پیچیدم و محکم تر مییگیرم تا
مطمئن شم باد رو فقط با صورتم احساس میکنم.
ماه. این همدم همیشگیه من
امشب چه تاریکه.
اما منتظره!
که مثل همیشه ازش تعریف کنم و قربون صدقه اش برم.
تکرار کنم که دوستش دارم! چقدر زیباست. و چقدر بهم آرامش میده!
اما امشب ترجیح میدم
سکوت کنم و فقط نگاش کنم.
گردنم خشک شد!!! به زحمت سعی میکنم حرکتش بدم!
سعی میکنم جهت مخالف قبل بگیرمش. سرم رو کاملن میارم پایین!
یه سوسک زشت و بد قواره جلوی پامه!!!!! |