پا هام انگار توی گل گیر کردن.
حرکت دادنشون عذاب اوره.
از کنارم رد میشن.....رد میشه!!!!
میخوام دستهاشون رو بگیرم.
دست هام آویزون موندن و سنگینی میکنن
چشم هام بی حرکت شدن.
فقط قلبم که پر قدرت تر از همیشه میتپه .
انگار خسته شده از اون جای تنگ و کوچیک.
میخواد بیاد بیرون!
سرم حسابی داغ کرده!
گوش هام پر شدن از صداها
صدا ها اونقدر زیادن که صداش رو تشخیص نمیدم.
داره ازم دور میشه...
لب هام به هم چسبیدن. میخوام حرف بزنم اما لب هام
حرکت نمیکنن. حسابی ترسیدم.
سرمای اشک هام بی رحمانه داره تمام وجودم رو پر میکنه.
منتظر یه معجزم!!!
ولی... اتفاقی نمیفته. همه میرن و من میمونم.
تنهای تنها. دیگه قلبم آروم گرفته.دیگه دست از تلاش
و تکاپو برداشتم انگار! دیگه همه چیز به حالت عادیش برگشته!
حد اقل تو تنهایی آرامش دارم.
پس همون بهتر که تنها باشم.
سلام.به امید کسی که بیاید و بماند
Farinaz mishe?..
Vaghean mishe ba tanhaayi aramesh dasht.are mishe… vali ye hesse tanhayi hamishe too tanhayi azaaram mide
Tanhayi kheyli khoobe…. Vali kheyllish…khoob nis….
Khoda… maa mesle khodet nisim ke ba tanhaayi haal konim…..
Dastemoon ro migiri?
ای وای. تو که تا چند وقت پیش خوب بودی! چی شد حالت بد شد؟؟؟؟ روزگار گاهی فقط ضد حال می شه !
به امید روزی که تموم بشه.
من اینطوریم دیگه!! یه روز خوب. یه روز بد
یه مدتیه زدی به خاکی! چی شده که اینقدر دلگیری؟دلگیری تو حتی از این اسمون گرفته ام بدتره.
صلام.!
قهر ...تازگی ها واژه دلچسبی برام شده!!برای فرار از دیگران و خودم...!!
نه!من با همکاران وبلاگی و اینترنتی قهر نمیکنم...!
واقعا تنهایی بهتره...
فریناز عزیز تو این دنیای وانفسا نباید به امید کسی یا چیزی بود...که شاید یه روزی ما رو از این منجلاب نجات بده!!
فقط و فقط خودت...خودت...و باز هم خودت و خدات!!
البته حال و روز من هم دست کمی از حال و روز شما نداره...ولی دارم مقاومت می کنم!!
بابای
سلام .خواندم چندبار.دارم فکر میکنم .
r