با اینکه هر روز صفحات دفترم رو سیاه می کنم
از رنگ احساس های بی رنگم
برام نوشتن برای یک حس سرد سخته.
شاید به خاطر دور بودنم ، یه کم سخت گیر شدم
نمی دو نم
شایدم فکر میکنم احساسام تکراری شدن خیلی
اونم که نمیشه کاریش کرد!
این منم ، با تمام احساساتم ،
ذهنم و خالی کردم
دارم سعی میکنم به هیچی فکر نکنم
به هیچ کس
دارم یاد می گی رم خودخواه باشم
سعی می کنم خودم باشم، تنها،
توی سکوت و تنهاییم
دنبال آرامشم!
دارم
سعی می کنم خاطراتم و فراموش کنم،
کم رنگ شدن ، اونقدر که
دیگه از حضورشون نمی ترسم!
کلی پیشرفت کردم!