چه اهمیتی داره که چطور برخورد کنه یا
چطور فکر کنه؟!
مهم حرفایی بود که تو دلت جمع شده بود و
باید میزدی . که زدی....
دیگه فکر کردن نداره که!
تو خیلی وقته یاد گرفتی بدون اون زندگی کنی!
تو خیلی وقته که یاد گرفتی فقط به چشم
یه خاطره خوش بهش نگاه کنی!
اما هنوز اینو یاد نگرفتی خودتو عذاب ندی.
هنوز نفهمیدی که خودت از همه مهمتری!
پ.ن: من امروز اعتراف کردم!!!!!
خوب کردی اعترافم بدک نیست .جدا این خودتی که مهمی تو یه بار حق زندگی داری میدونم شاید الان قلبت شکسته باشه اما واقعیت همینه.به همین راحتی به همین بد مزهگی.پودر کیک رشد.
سلام
وبلاگ زیبایی داری
موفق باشی
خوشحال می شم به وبلاگم سر بزنی
بای
من این اعتراف رو بهت تبریک می گم.ولی اعتقاد دارم که نباید هر چی تو دلت می بود تو روش بالا می آوردی!
شبیه همیم. خاطرات خوش... و اینکه خودمون از هر کس دیگه تو دنیا مهمتریم...نکته ای که خیلی وقتها یادمون میره....
سلام.بغضها را باید گفت.
خوب کردی
ولی با خاطرش کنار بیا
منه خنگ هنوز که هنوز یاد نگرفتم در مورد این جور مطالب چی جوری باید نظر بدم!!
غمنامه نویس غربتم کن ای دل
افسانه شدم٬حکایتم کن ای دل
صد بار برای زنده بودن مردی
یک بار بمیر و راحتم کن ای دل
ورم شخصیت نگیری خواهر؟!!
سلام
همیشه اعتراف رو دوست میدارم .....
حس می کنم کسائی که بزرگ باشن می تونن اعتراف کنن .
سلااااااااااام عزیزم من اومدم.دلم واست یه ذره شده.. راستش نمیدونم کار درستی بود یا نه ولی فکر میکنم کاری بود که باید انجام میدادی!!تا نمیگفتی دلت اروم نمیگرفت.خدا کنه نتیجه همونی بشه که میخای......دوستت دارم زیااااااااااد
سلام.من به پرشین بلاگ نمی تونم برم.می شه لطفابه تمام لینکهای من اطلاع بدیدکه یه مدت مشکل ارتباطی دارم.ممنون میشم اگه این کارروبکنید.
این اعتراف کردن ها به نظر من یه کار سخت ولی عالیه!
r