خوب من اصولا تو همه جور بازی پایم. اما خداییش فقط چند دقیقه اولش.
زود خسته میشم! حالا شروع میکنم ببینم تا کجا میرم!
چه سخته!
+ من پیرمردهارو خیلی دوست دارم. دست خودم نیست. یه حس خاصه!
+ بیشتر از حد عادی احساساتیم و اشکم بد جوری دم مشکمه!
+ یه بار توی کافی شاپ موهای یکی از پسرهای دانشگاه رو آتیش زدم!!
البته ازش اجازه گرفتم ولی باورش نمیشد من اینکارو بکنم.
بعد کلی زدیم تو سرش تا موهاش تا ته نسوزه!!!!!
(هنوز باهام لجه!)
+ تا همین دو سال پیش حاضر بودم بمیرم و با تلفن حرف نزنم!
خیلی بدم میومد. اما حالا خوب دارم جبران میکنم.
+ عاشق گلم. اینو به همه میگم اما هیچ کس برام نمیخره!!!
آخیش تموم شد!
من نگین وفرنگیس و شیما و میلاد و ورونیکا رودعوت میکنم.
دیگه نمیدونم اونا دوست دارن بازی کنن یا نه! از ما گفتن بود
من از تو هول تر بودم دوست جون قبل تو بازی کردم گلم:*
در ضمن کلی خندو گرفت ازین پستت:)) ایول دختر شجاع!
سلام.چه وحشتناک .آتیش زدن.
یعنی اصن نمیشه طرف تو اومدا؟
آتییییییییییییییییییییش؟ موهای بدبختو؟
برو عقب جلو نیا....خیلی خطرناکی!
درود دوست گرامی :
باور کن الان حدود ده دقیقه است که دارم فکر می کنم تا متوجه منظورت بشم اما نمی تونم !!!!!!!!!!!!!!!!!! لطفا راهنمایی کن . من دعوتت رو قبول می کنم ولی به من بگو که چی کار باید بکنم ؟؟؟؟؟؟
مرسی منم بازی دادین.
ولی من هنوز از تلفن بدم میاد!
جالبه که پیرمردا را دوست داری.
خیلی حال کردم با ماجرای اتیش زدن مو!
خیلی با خودم مبارزه کردم تا هیچ وقت جلوی هیچ کس گریه نکنم!( اما گاهی هنوز خراب می کنم!)
خودم برات یه عااااااااااااااااااالمه گل می خرم عزیزم..همین کاراته که منو کشته..دعوتت قبول اما امشب سرم خیلی درد میکنه شاید فردا
سلام دوست عزیزمتبریک منو که از تمامه وجودم سرشار میشود پذیرا باشید بابت زیبا بودن وبلاگتان امیدوارم همیشه زیبا بنگارید تا انسانهایی چون منخوشهال گردم و لذت ببرم
در اخر دوباره سپاسگزارم
واقعا بعضی از موارد خیلی تکون دهنده بود
ایشالا با یه پیرمرد لب گوری لق لقو مزدج میکنی تا حس دوستیت حسابی کامل بشه.
تو خجالت نمیکشی این قدر ژای تلفن با یه آدم نامحرم صوبت میکنی. واقعا که. شرم داره
آخ باز این بازیه !
اما اعترافات جالبی بود .
از همه باحالتر موهای اون پسره .
الهی ی شوهر کچل گیرت بیاد
تا انتقام اون دوستت گرفته شه( با عرض مغذرت خدمت تمامیه
بر و بچ کچل)
برام خیلی جالب بود خیلی !
سلام
نمی دونم چی بگم...اما می دونم از همه این کارها بجز دوست داشتن گل خسته شدی...
پس یه کاره جدید...شاید مثله من...گوشت را بزار رو دیوار گوش کن ببین دیوار چی داره می گه...البته تو نظرت گفته بودی داری گوش می دی..پس گوش کن...فکر کن..ازش استفاده کن..
ببین عزیزم من از روزی که این پست رو گذاشتی دارم سعی می کنم بفهمم چی می گی؟!اما چون خنگم اونم خیلی نمی فهمم،ببخشید
اما با همه این حرفا ندونسته و نفهمیده قبول!
چطور بوده که این آقای هم دانشگاهی تو رو نشناخته بوده؟؟
اما تا اون باشه که از این به بعد همه حرفات رو باور کنه!!!
اما علت بی علاقگیت به تلفن رو نمی تونم درک کنم!!!!
موفق باشی!
ای خدا... فریناز نمیری اینقده اطلاعات می دی!!!!
کاش خود پسره رو آتیش می زدی... چه حالی می دادا!!(از این علامت غولها که دارن می خندن!!)
منم پنج تا اعتراف کردم!
آخیییییش...
آنقدر بوسیدمش تا خسته شد
خسته از بوسیدن پیوسته شد
خواست لب را بر شکایت وا کند
لب نهادم بر لبش تا بسته شد
من از پیرزنا
:))
اگه من بودم که میذاشتم تا ته کلهاش بسوزه!
به اندازه یه گندم پخته هم یارو .....نداشته ها:))
سلام
من مطلب نوشتم...
سلام
ببین
می خوام لینکتو تو وبلاگم بذارم
اشکالی نداره؟
گل که سهله
اگه بمونی برات باغ گل می خرم خودم
سلام من زیاد وارد نیستم اگه درست بود خبر بده.ان شالاه شب رویایی زود سر بیاد تو هم استرت تموم شه دیگه تنها نخوابم
کلک میخوای منو تو اغوش بگیری؟؟