این سیستم مختصر نویسیت منو کشته ! در مورد پست قبلیت یادم میاد یه بار تو ماشین از دست مامان انقدر ناراحت شدم که با دیدن یه گربه فرمون رو پیچوندم طرفش بیچاره گربه هه شانس اورد اما خیال کنم سکته رو زد از ترس . اینه که آدم عصبانی و ناراحت فقط باید بشینه و چند تا نفس عمیق بکشه و گر نه ....... ... آری اینچنین بود فریناز .
فراموشی در کار نیست ... خیسی جزئی از وجود ما آدمهاست ... جزئی غیر قابل انکار ... من خیس شدم اما بارون اشکهام ، دیگه بند اومده ... فکر میکنم .
عجب چشم بصیرتی داری تو
قضیه چاه به کجا رسید ؟ ... نکنه افتادی توش؟ ...
چه حواس جمع.....
از بس که سر به زیری !!!!!
سلام.امیدوارم که دیگه هیچ رتهی سر راهنت نباشه و همواره راهی هموار داشته باشی
خدا رحم کرد
عاشق دیدارم اما چشم نیست
چشم باشد آن که گوید چشم کیست
آره ... بعضی وقت ها بدترین اتفاق ها شکل خوشایندی دارند...شاید
به روزم
باحال بود...
اونی که دیدی یه چاله است . ما هممون ته چاه هستیم و خودمون خبر نداریم!!!!!
آخر میترسی یا تظاهر به نترسیدن میکنی ! ...
وای هنوز زنده ای دوست عزیز؟
تو رفتی تو راه چاهِ یا جاه جلو پای تو سبز شد؟!
گرچه فرقی نمی کنه...
مهم اینه که دیدش،خدا رو شکر...!
تو این هفته برام خیلی دعا کن ، آخه جمعه یه امتحان گنده دارم!
ســـــــــلام خوبی؟
خیلی عالیه به منم یه سر بزن
در مورد یه پسر نامرد هستش ممنون میشم جوابهای خوب بشنوم
بای
سلام و ببخش اگه کمی سخت مینویسم ... سعی میکنم آسونتر بشه .
ممنون از اینکه اومدی ... دیر یا زود مهم نیست
به روزم
دهه! بابا ضایع اش کردی چاه بدبختو!
خوبه که به موقع دیدیش!!!!!!!!!
سلام دوست گرامی
خوشحالم که می بینم با چشم دل جاده رو طی می کنی ای کاش همگان همین طور بود ند.
ممنون میبشم یه سری هم به من بزنی.
تا بعد
سلام
وبلاگ خوبی دارین
تبادل لینک میکنید؟
پس قدر چشمهات رو بدون...
چه چاه بی عرضه ای،خودشو مخفی نکرده! چاه تابلو!
این سیستم مختصر نویسیت منو کشته !
در مورد پست قبلیت یادم میاد یه بار تو ماشین از دست مامان انقدر ناراحت شدم که با دیدن یه گربه فرمون رو پیچوندم طرفش
بیچاره گربه هه شانس اورد اما خیال کنم سکته رو زد از ترس .
اینه که آدم عصبانی و ناراحت فقط باید بشینه و چند تا نفس عمیق بکشه و گر نه .......
... آری اینچنین بود فریناز .
ر