بغض یی که نه فرو میرود و نه می شکندآسان مانده ست چون یلدایِ سردِ سکوت بر پیکرِ آسمان ستارگان به قهر رفته اند تو گوئی چون من سوگوارند ناگفته نماند به حسرت و در اندیشه ی شقایقها یخ زده ست فریاد ، فریاد … ها و من بی بهار چشمانت سرما زده ی سپیدای بلند زمستان …
با سلام. من مهران فره راز هستم.۲۴ سال سن دارم و در بلوار ابوذر خیابان پیروزی تهران زندگی می کنم. من یک ساب دامین دارم که از پر بیننده ترین وب سایت های ایرانی. سایت من تشکیل شده از زندگی نامه ئ من و یک سری عکس. بهتون پیشنهاد می کنم که نوشته های منو بخونید چون ممکنه اثر خاصی تو زندگیتون داشته باشه. و خوشحال میشم اگر نظری داشتید به آدرس ای میل من بفرستید و یا آی دی منو اد کنید تا در یک فرست مناسب با هم چت کنیم. از دوستانی هم که به این وبلاگ سر می زنن میخوام که به ساب دامین من هم تشریف بیارن و نوشته های منو بخونن و نظرشونو در مورد نوشته های من به من بگن. با تشکر... مهران فره راز. سایت من : URL:Http://www.Mehranfarahraz.4t.com ایمیل من : Mehranf8398@yahoo.com
چه تلخ است باور این که این موجود نفرت انگیز امروز همان یار ِ دلنشین دیروز است .... چه شد که این گونه شد ؟ چه اشتباهی از او و یا شاید از تو سر زد ؟ به هر حال بار ها شنیده ام که (( فاصله ی میان عشق و نفرت به اندازه ی یک تار ِ مو است )) .... اکنون می بینم که درست می گفته اند . به هر حال شاید حق با تو باشد که دیگر نتوانی تحملش کنی ...
زندگی ترکیبی از شادی و غم است
دوست میدارم من این پیبوند را ...
شاد باشی
و گرم گرم
سلام ! البته یک لحظه که می شود دیگران را تحمل کرد.نه؟....شایدهم گاهی نه حق با شماست .مثل تحمل خواندن همین کلمات من .....
سلام.و دفتری بسته شد.
Bendazesh too zobale dane zehnet… sakhte…vali momkene
سلام
خوبی
بیا این هم سر
( بهت سر زدم )
ناراحت نباش ....آدمای تاره ای به انتظارت نسشتن تا لحظه های قشنگی خلق بشه !...شاد زی ........
بغض یی که نه فرو میرود
و نه می شکندآسان
مانده ست
چون یلدایِ سردِ سکوت
بر پیکرِ آسمان
ستارگان به قهر رفته اند
تو گوئی چون من سوگوارند
ناگفته نماند
به حسرت و در اندیشه ی شقایقها
یخ زده ست فریاد ، فریاد … ها
و من
بی بهار چشمانت
سرما زده ی
سپیدای بلند زمستان …
باید تحمل کنی
چون واقعیت داره
سلام.من وبم توپرشین بلاگ نمی دونم چراهک شده.لطف کن اینو توکامنتم بنویس
اگه دوسش داری عمرا
ولی میگن عشقو نفرت همزادن مگه نه
سلام
هست اما تلخه..باید کنار اومد یا باورش کرد یا تغیرش داد
چایی هم تلخه با قند شیرین می شه..
بهش فکر کن..
واقعیت همیشه تلخه...مثل یه خورشید سوزان میمونه
که نمیتونی بهش زل بزنی!!
ولی هرکاری تصمیمی دارید خوب فکر کنید تا بعدش نادم نشید!!!
بابای
با سلام.
من مهران فره راز هستم.۲۴ سال سن دارم و در بلوار ابوذر خیابان پیروزی تهران زندگی می کنم.
من یک ساب دامین دارم که از پر بیننده ترین وب سایت های ایرانی.
سایت من تشکیل شده از زندگی نامه ئ من و یک سری عکس.
بهتون پیشنهاد می کنم که نوشته های منو بخونید چون ممکنه اثر خاصی تو زندگیتون داشته باشه.
و خوشحال میشم اگر نظری داشتید به آدرس
ای میل من بفرستید و یا آی دی منو اد کنید تا در یک فرست مناسب با هم چت کنیم.
از دوستانی هم که به این وبلاگ سر می زنن میخوام که به ساب دامین من هم تشریف بیارن و نوشته های منو بخونن و نظرشونو در مورد نوشته های من به من بگن.
با تشکر...
مهران فره راز.
سایت من :
URL:Http://www.Mehranfarahraz.4t.com
ایمیل من :
Mehranf8398@yahoo.com
چه تلخ است باور این که این موجود نفرت انگیز امروز همان
یار ِ دلنشین دیروز است .... چه شد که این گونه شد ؟ چه اشتباهی از او و یا شاید از تو سر زد ؟ به هر حال بار ها شنیده ام که (( فاصله ی میان عشق و نفرت به اندازه ی یک تار ِ مو است )) .... اکنون می بینم که درست می گفته اند . به هر حال شاید حق با تو باشد که دیگر نتوانی تحملش کنی ...
برقرار باشی و بدرود ....
سه روز از این پستت می گذره
هنوزم نمی تونی یه لحظه تحملش کنی؟!
r